خاطرات مشاور کسب و کار

با خواندن این خاطرات شما به مرور زمان با نکات ظریف کسب و کارها آشنا خواهید شد

خاطرات مشاور کسب و کار

با خواندن این خاطرات شما به مرور زمان با نکات ظریف کسب و کارها آشنا خواهید شد

  • ۰
  • ۰

8 نامزد سختگیر

برای یک دوره آموزش فنی رفته بودیم همدان ،  شهری زیبا  با مردمی متین و بسیار مؤدب .

یکی از همکاران که از استانی دیگر آمده بود بلافاصله من را رفیق فابریک خودش کرد بطوری که در آن یک هفته دوره آموزشی سنگین ، وجود با صفایش تحمل دوری خانواده و سختی دوره را برایم راحت می کرد .

همان روزهای اول از بچه های دوره  می خواست اگر جوک خنده دار در گوشی هایمان داریم برایش ارسال کنیم یک روز بهش گفتم مهدی جان جوک برای چی می خواهی گفت برای نامزدم می فرستم ، شب ها با هم قدم می زدیم و از سخت گیری های نامزدش می گفت که چون جوک بلد نیست با او قهر می کند و از این دست بهانه ها ، همان روزها  حدس می زدم کارش به طلاق بکشد و بالاخره کشید ولی نا امید نشد ، تحصیلاتش را ادامه داد وقتی فوق لیسانس اش را گرفت با یک دانشجوی پزشکی ازدواج کرد و بلافاصله در آزمون دکترا قبول شد و الان یک خانواده سه نفره دارد .

من خدا را با این انسان های قوی می شناسم که نه راهشان را گم می کنند و نه نامید می شوند هرچند از زمین و آسمان سختی بر آنها ببارد .

  • ۹۴/۱۱/۱۲
  • میم عین

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی